تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان انجمن ادبی مولانا سنگان و آدرس anjomanmolana.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
ساخت طوماری به نام هر یکی
نقش هر طومار دیگر مسلکی
وزیر در ادامه ماموریت شیطانی خویش و فتنه ای که قولش را به حاکم داده بود
برای هریک از داوزده گروه خط مشی معنوی مشخص نمود
مسایل السلوک
بزرگترین افت جامعه بیمارتقلیدی اعتماد سطحی و کورکورانه است
و بهترین موضوعی که میشود بهره برداری نمود و به اهاف شوم رسید
سواستفاده از اعتقادات دینی عموم است
عوام هیچ وقت از مدعیان معنایی تقاضای اثبات صداقت در ادعا را ندارند و این مهمترین بخس انحراف است
در حالی که بزرگان دیانت همیشه بدین مورد خطیر هشدار داده اند که نباید به علوم ظاهری فرد اکتفا نمود و دیانت خویش را به وی سپرد
شیخ بهایی زیبا فرمود
علم فقه علم تفسیر و حدیث
باشد از تلبیس ابلیس خبیث
ما از پیامبر اسلام معنایی تر نداشتیم اما برای اثبات خویش و عقیده راستین مبتنی بر وحی بیشمار معجزه و خرق عادت نشان داده اند
---------------------
حکمهای هر یکی نوعی دگر
این خلاف آن ز پایان تا به سر
وزیر برای یک از طوایف مسیحی حکم های معنایی صادر کرد بحدی که بیتهایت تفاوت هر کدام بود
و تمامی احکام رنگ و بوی شرعی داشت و در نظریات دینی امده بود
------------------
در یکی راه ریاضت را و جوع
رکن توبه کرده و شرط رجوع
در یکی از طومارها فضیلت گرسنگی و ریاضت های جسمانی و دوری از غذاهای متفاوت را رکن اصلی بازگشت به خدا تعیین کرده بود
مسایل السلوک
ریاضت گرسنگی در تمام ادیان دینی وجود داشته و نمونه بارز ان روزه رمضان است
گرسنگی مبارزه با حس شهوانی است و انبیا و اولیا به این وظیفه دینی به طرز شگفت اوری پایبند بودند
در صحیح بخاری امده
پیامبر علیه السلام روزه ای را انجام داده اند بنام صوم وصال و مدت زمان ان شش ماه بوده است و در این مدت نه اب و نه طعام تناول ننموده اند
چله نشینی حضرت در غار حرا بسیار معروف است
به تبعییت از این سنت بعضی مقربان با چهل خرما مدت چهل روز را معتکف شده اند
گرسنگی صفای باطن را هدیه می اورد
------------------------
در یکی گفته ریاضت سود نیست
اندرین ره مخلصی جز جود نیست
وزیر منافق
برای گروهی دیگر ریاضت را مناسب ندانسته و انان را به سخاوت توصیه نموده و راه اخلاص را در جود دانسته
----------------------
در یکی گفته که جوع و جود تو
شرک باشد از تو با معبود تو
برای طایفه ای بعدی
گرسنگی و سخاوت را اگر تنها به خویش منسوب نمایی شرک بزرگی مرتکب شده ای
لذا میبایست در مقام ریاضت تنها خدا را عامل بداند و دیگر هیچ
---------------------
جز توکل جز که تسلیم تمام
در غم و راحت همه مکرست و دام
تجویز بعدی وی مقام توکل و تسلیم است
لذا میبایست در تمامی حالات توکل بر خدا نمود
مسایل السلوک
توکل مقام بزرگ عرفانی در حهت تعالی اوست
توکل برای ناقصین سخت و برای کاملین بسیار لذت بخش است
خداوند در قران میفرماید
ومن یتوکل علی الله فهو حسبه
و هرکس توکل بر خدا کند خداوند برای او کافیست
و ان الله یحب المتوکلین
و هر ایینه خدا متوکلین را دوست دارد
اما ناقص توکل او همراه با رعایت اسباب است
گفت پیغمبر به اواز بلند
با توکل زانوی اشتر ببند
اما کاملین نیاز نیست زانوی اشتر ببندند
گویند روزی ابراهیم ادهم قصد حج کرد و گفت با توکل میرویم
چند روز رفت خوراکی نیافت شیطان امد گفت خدایت کجاست چرا طعام نمیفرستد
ابراهیم رو به اسمان کرد و گفت خدایا سه روز است طعام نفرستادی تا این ملعون اجازه فضولی یافته است
ندا امد ده درهم در انبان توست انان را دور بینداز و توکل کن الا توکلت الوده است
ابراهیم درهم ها را بیرون افکند
غذا و اب رسید
و این توکل کاملین است
----------------------
در یکی گفته که واجب خدمتست
ور نه اندیشهٔ توکل تهمتست
برای طایفه بعدی تجویز خدمت به خلق را صادر نمود اگر توکل فاقد خدمت باشد ادعایی بیش نیست
مسایل السلوک
خدمت به کل مخلوقات هستی انر پسندیده و شگفت انگیز در طی مقامات معرفت است
شاعری فرمود
سروری در دین ما خدمت گری است
عدل فاروقی و حلم حیدری
یا از شیخ اجل امده است
طریقت بجز خدمت خلق نیست
به دستار و عمامه و دلق نیست
لذا اگر بندگی انسان انتهایش به خدمت صادقانه و بی ادعا به صاحب نیاز باشد فلسفه عبادت را دست یافته ایم
اما باید توجه داشت
که خداوند در قران کریم فرمود
لاتبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی
کارهای خوبتان را با منت و اذیت فرد باطل نسازید
-----------------
در یکی گفته که امر و نهیهاست
بهر کردن نیست شرح عجز ماست
برای قبیله دیگر امر به معروف و نهی از منکر را دستوز داده و علتش را عمل بدان مراد نیست بله شرح تواضع و ناتوانی ماست
مسایل السلوک
فریضه امر به معرف و نهی از منکر وظیفه تمامی انسانها به مقدار توان و استعداد انان است
مولانا سربازی فقیه عصر این امر را به چهار دسته تقسیم نموده اند
تعلیم و تعلم کار حوزویان و دانشگاهیان
تالیف و تصنیف فعل اهل علم در نوشتن و ترجمه .....
عرفان و تصوف تربیت روحانی بشر و کسب حکمت و الهام و ذوق و وجد بندگی
نهضت دعوت و تبلیغ که امروزه بنام جماعتهای اصلاحی و اموزش ابتدایی امت مشغولند
------------------
تا که عجز خود بینیم اندر آن
قدرت او را بدانیم آن زمان
وزیر مقصود از فریضه امر معروف و نهی از منکر را شناخت تواضع میداند
و معرفت به عظمت خداوند
-------------------
در یکی گفته که عجز خود مبین
کفر نعمت کردنست آن عجز هین
در نامه طایفه بعدی نوشته باید مواظب باشید در فریضه امر به معروف و نهی از منکر اظهار عجز ننمایید
زیرا انکسار در ان موجب کفران الهی است
-------------------
قدرت خود را بین.که این قدرت از اوست
قدرت تو نعمت او دان.که هوست
وزیر توصیه مینماید به استعدادی که در ذات تو هست دقت نما زیرا این قدرت عطای خداست
--------------------
در یکی گفته کزین دو بر گذر
بت بود هر چه بگنجد در نظر
وزیر برای دیگری امر میکرد از دو نظر ابیات قبلی عبور نما
زیرا توقف در ان دو نشانه بت پرستی است
------------------
در یکی گفته مکش این شمع را
کین نظر چون شمع آمد جمع را
برای گروهی دیگر وظیفه بحث ومناظره را انتخاب نمود وگفت باید این شمع خاموش نشود
زیرا جلسات استدلالی و فلسفی قوای باطنی انسان را قوت میبخشد
---------------------
از نظر چون بگذری و از خیال
کشته باشی نیم شب شمع وصال
اگر از اندیشه و نظریات دست بکشی دقیقا مانند ان است که نیمه شب شمع را خاموش کرده باشی
مسایل السلوک
این بیت و بیت قبلی تاکید بر لزوم دیدگاههای نظری برای مرید ناقص است
اگر مرید به مرحله شهود و کشف نرسیده باشد ناگزیر از تبعیت و اتکا به عقلانیت و ارا و نظریات استدلالی میباشد
--------------------
در یکی گفته بکش باکی مدار
تا عوض بینی نظر را صد هزار
وزیر مکار
به جمعی دیگر توصیه کشتن شمع نظر و ارا می نماید
و تاکید بر اینکه هیچ خوفی در انجام این دستور نداشته باش
اگر شمع استدلال را خاموش کردی یقینا صدهزار چراغ دیگر جایگزین خواهد شد
------------------
که ز کشتن شمع جان افزون شود
لیلیات از صبر تو مجنون شود
او توجیه این مورد را اینگونه انجام میداد
که اگر دستور را اجرا نمایید و شمع مباحثه و مناظره را خاموش کردید
چراغ جانتان روشن خواهد شد و اثر این توصیه چنان است
در صورت عمل بدان معشوق تان عاشقت میگردد
---------------------
ترک دنیا هر که کرد از زهد خویش
بیش آید پیش او دنیا و بیش
زیرا اگر کسی تارک دنیا بواسطه زهد خویش گردد دنیا خود به سراغش خواهد امد
مسایل السلوک
زهد مقامی در عرفان و معنی ان تبری از دنیا و تعلقات ان است
و زهد یعنی ترک تمنای نفس و این معارض با کار و تلاش نیست
--------------------
در یکی گفته که آنچت داد حق
بر تو شیرین کرد در ایجاد حق
سفارش به عده ای در این اصل که خداوند هر چه را عنایت فرموده
گوارای وجودت باد
زیرا خالق ان خداست
---------------------------
بر تو آسان کرد و خوش آن را بگیر
خویشتن را در میفکن در زحیر
زیرا ذات حق ان متاع را به سهولت برایت فراهم نموده و دلنشین کرده
لذا مشقت و سختی را تحمل نکن این از اقبال توست
مسایل السلوک
خداوند تمامی کاینات را از هر حیث خلق نموده و سفارش رعایت حلال و حرام فرموده
و در بهرمندی دنیا توصیه به عدم اسراف و انفاق نموده است
-----------------------------
در یکی گفته که بگذار آن خود
کان قبول طبع تو ردست و بد
طومار وظیفه قبیله ای دیگر ان است که بر خلاف طبع و خواسته های خویش عمل نماید
و هر چه میل بدان یافت دقیقا عکس ان رفتار نماید
-------------------------
راههای مختلف آسان شدست
هر یکی را ملتی چون جان شدست
هریک از گروههای تجویز دستورات وزیر را حق میدانست و با تمام وجود خود را ملزم به اجرای ان میداتست
و چنان این موضوع را باور کرده بودند که هر فرقه ای ان را جان خویش محسوب میکرد
مسایل السلوک
طبع انسان تقلیدی محض به تبعیت کامل باور اوست
اگر تقلید در دایره عقلانیت تنظیم نشود چه بسا خلاف امر خدا و رسول زیبا نمود یابد
و انسان تقلید کننده کورکورانه بدان باور شاد است
خداوند فرمود
کل حزب بما لدیهم فرحون
---------------------
گر میسر کردن حق ره بدی
هر جهود و گبر ازو آگه بدی
اگر پیدا کردن را حق اسان بود ان هنگام هر جهود و بی دینی هم راحت بدان دست میافت
مسایل السلوک
قانون خداوند در هر امری بر مبنای تلاش است
لیس للانسان ما سعی
لذا در عالم دیانت نیز باید سختی ها را تحمل نمود زیرا حقیقت از راه ریاضت و حفاظت نفس حاصل میگردد پس هر کسی قادر به درک و معرفت ان نیست
----------------------
در یکی گفته میسر آن بود
که حیات دل غذای جان بود
در نامه دیگر وزیر تاکید کرد
که ان چه اسان است حیات و زندگانی دل است زیرا موجب تعالی جان میشود
یا به زبان ساده تر لیاقت دل بستن ان چیزی است که دل را حیات بخشد
---------------------
هر چه ذوق طبع باشد چون گذشت
بر نه آرد همچو شوره ریع و کشت
اگر طبیعت انسان کسب معنا نکند هر چند تلاش نماید مانند کشت بذر در زمین شوره زار است
مسایل السلوک
در عرفان اصلی هست مبنی بر ایجاد وجد و ذوق طبعی معنایی که این صفات روحانی میبایست در جهت تعالی معنایی او سیر کند نه در میل به نفس و شهوت
------------------------
جز پشیمانی نباشد ریع او
جز خسارت پیش نارد بیع او
اگر کسی به تبعیت نفس و شهوت بپردازد حاصلی جز ندامت نخواهد داشت
و بیع و تجارت او هیچ سودی جز ضرر به دنبال نخواهد داشت
مسایل السلوک
فرصت عمر یک معامله است اگر در این تجارت الهی تابع فرمان حق باشیم سودمند خواهد بود
قاضی محشر نتیجه عملکرد اعضا و نعمات را در قیامت بدون هیچ ظلمی محاسبه خواهد نمود و این نص صریح قران است
مومن با این باور برنامه زندگی را خواهد ریخت
----------------------
آن میسر نبود اندر عاقبت
نام او باشد معسر عاقبت
لذا از داستان تا این قسمت نتیجه میگیریم
هر امری در وهله اول اسان به نظر میاد اما در ادامهکار دشواریهای ان اشکار میگردد
زیرا اعمال شهوانی و نفسانی عاقبتی جز تباهی ایمان ندارد
--------------------------
تو معسر از میسر بازدان
عاقبت بنگر جمال این و آن
لذا مرید باید فرق معسر و میسر را بداند و عاقبت حقیقی هر کدام را معرفت درست حاصل نماید
مسایل السلوک
منظور مولانا از یسر و عسر فعلیت ان است
انجام افعال نفسانی به تبعیت از شهوت و شیطان اسان است اما عاقبت ان خطرناک است
اما افعال معنایی در انجام خلاف نفس است و ظاهرا دشوار اما ار حیث عاقبت شیرین و زیبا است
----------------------
در یکی گفته که استادی طلب
عاقبتبینی نیابی در حسب
وزیر برای گروه بعدی ضرورت وجود استاد را میبیند و دستور ان را میدهد
او معتقد است عاقبت معنایی به اصل و نصب نیست
مسایل السلوک
مولانا در این بیت در غالب داستان حضور استاد عرفاتی را لازم میداند
و این دیدگاه را که بعضی دارای موقعیت خانوادگی عالی از حیث اجتماعی هستند را در کسب دیانت به چالش میکشد
و ان را دلیل بر عدم نیاز به پیشوا معنوی نمیداند
بقول عارف شاعر
گیرم پدر تو بود فاضل
از فضل پدر تو را چه حاصل
----------------------
عاقبت دیدند هر گون ملتی
لاجرم گشتند اسیر زلتی
دلیل این ادعا هم اقوام و امت گذشته هستند
امتهای سلف عاقبت اعتراف نمودند که بدون توسل و تمسک به مرشد کامل امکان عاقبت به خیری نیست
----------------------
عاقبت دیدن نباشد دستباف
ورنه کی بودی ز دینها اختلاف
سرانجام و پایان کار را دیدن کار هر انسانی نیست و اکثرا به عاقبت اندیشه نمیکنند
دلیلش هم وجود این همه اختلاف و تعدی و جنایت بین مذاهب هست
مسایل السلوک
عارف بزرگ خواجه انصار فرماید
فرق بین ناقص وکامل در این است
که ناقص حال را میبیند و کامل پایان را
لذا مصایب ناقصین بویژه در باور د ویانت سطحی نگری و احساسی برخورد کردن با اعتقادات است
اما مرشد و پیشوای الهی با عنایت به دید ملکوتی و اسمانی خویش انجام کار مهمتر از مبدا است
وانان تمام تلاش خویش را در مبدا انجام میدهند تا مقصد عالی گردد
-----------------------------
در یکی گفته که استا هم توی
زانک استا را شناسا هم توی
وزیر برای گروهی دیگر عدم لزوم استاد را توصیه میکند زیرا تو خود به درجه کمال رسیده ای
مسایل السلوک
مولانا در غالب این حکایت به اسیب شناسی ابعاد مختلف زندگی بشر در دایره تکلیف میپردلزد
شیطان به خداوند گفت
من برای گمراهی انسانها از چپ و راست از پایین و بالا .....
هجوم خواهم اورد لذا داشتن دشمنی قوی چون ابلیس و نفس وجود استادی کامل را میطلبد
اما در خصوص این ادعای وزیر که گاها بعضی نیازمند مرشد نیستند اتفاقا عرفان دارای دیدگاه عالی است
عرفا معتقدند
انسان ناقص مجبور به انتخاب مرشد کامل است لذا اگر استاد زودتر از مرید وفات کرد میبایست برای انتخاب مرشد دیگری اقدام گردد
اما اگر خودش به درجه پیشوایی و مقام اسمانی و ملکوتی گشت دیگر نیازمند رهبر نیست
---------------------
مرد باش و سخرهٔ مردان مشو
رو سر خود گیر و سرگردان مشو
مولانا با عنایت به ابیات قبلی
توصیه مینماید
مردانه پا رو نفس بگذار و اسیر وسوسه افراد دیگر نباش و در حهت یافتن رهبر معنوی تلاش نما
رهبری اراسته به شریعت و عامل به طریقت و صاحب حقیقت
---------------------
در یکی گفته که این جمله یکیست
هر که او دو بیند احول مردکیست
وزیر خطاب به گروهی دیگر نامه نوشت
تحت اینمضمون که باورهای الهی همه در خمیرمایه اصلی واحدند و هرکس بین انان دویی بیند احول واقعی اوست
مسایل السلوک
مولانا به یک حقیقت معنایی اشاره فرموده ادیان در اصول یکی هستند اما در فروعات متفاوت و در قران بسیار بدین موارد اشاره شده اما مهم ریشه دیانت است
لذا اگر خوب عمیق شویم از ادم تا خاتم و تا قیامت توحید و اصول اعتقادی مشترکند
اختلاف مذاهب هم همین گونه است و بفرمایش حضرت رسول علیه السلام
اختلاف امت رحمت است اما کدام اختلاف؟
اختلاف در اجتهاد و برداشتهایی که نیت الهی در ان باشد حال به صواب یا ناصواب
--------------------------
در یکی گفته که صد یک چون بود
این کی اندیشد مگر مجنون بود
اما وزیر که هدفش برنامه ریزی اختلاف امت عیسوی است در دستورات فرق مختلف متفاوت و عکس همدیگر دستور صادر میکرد
لذا برای گروه بعدی
فتوا داد که عقیده ها یکی نیستند چطور یک و صد برابرند و این ماحصل اندیشه انسان دیوانه است
--------------------------
هر یکی قولیست ضد همدگر
چون یکی باشد یکی زهر و شکر
او در نامه این ادله را برای گمراه کردن عوام اورد
که چرا باید مذاهب این همه اختلاف داشته باشند اما هیچ مشکلی هم نباشد
ایا عاقل بین زهر و شکر تفاوت قایل نیست
مسایل السلوک
به این نحوه گفتار به اصطلاح قیاس مع الفارق گویند
سفسته کاری منافق در امر دیانت بسیار خطرناک است و انسان به جهت عدم بهره درست از اندیشه در دام سفسته کاران گرفتار میگردد
------------------------
تا ز زهر و از شکر در نگذری
کی تو از گلزار وحدت بو بری
لذا مولانا حقیقتا حق قطب ارشادی را کامل میکند
نتیجه گیری مبحث و توصیه حضرت به این اصل که اگر انسان از گرفتار شدن در دام به اصطلاح زهر و شکر فارق نگردد
کی خواهد توانست به وادی وحدت وجودی و نهایتا به وحدت شهودی برسد
میبایست از گرفتار شدن در دام وسواس رهایی یافت بدنبال کشف حقانیت بود واز هر امری پر پرواز مهیا کرد
انشاالله
----------------------------
این نمط وین نوع ده طومار و دو
بر نوشت آن دین عیسی را عدو
به این ترتیب وزیر متافق مکار دوازده حکم و دستور متفاوت برای اختلاف امت عیسوی ع صادر کرد
و هر کدام را به دست یکی از رهبران و پیشوایان دینی فاقد علم باطنی داد
علم ظاهر میبایست مزین به باطن گردد الا خطر ان فراوان است
علم شریعت لازم و واجب و ضروری و اصل است اما به تنهایی کافی نیست باید مزین به علم باطن گردد
از اجتماع این دو حقیقت بدست خواهد امد
بقول مولانا سربازی
شریعت نور است و طریقت نور
جمع این دو
نور علی نور
---------------------------------
نظرات شما عزیزان:
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 15
بازدید هفته : 191
بازدید ماه : 408
بازدید کل : 14199
تعداد مطالب : 125
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
|
![]() |
|
||
![]() |
![]() |
![]() |
